استرس را در شراکت در محل کار مدیریت کنید

[ad_1]

شرکت ها مانند یک خانواده هستند. در بیرون، همه آنها یکسان و خسته کننده به نظر می رسند، اما در داخل، هر یک به طور منحصر به فردی پیچیده است. آنها راه هایی برای انجام کارهایی دارند که برای دیگران عجیب است. آن‌ها قوانین، سنت‌ها و ادبیات خاص خود را دارند که برایشان معنادار است و نشان می‌دهد که چگونه این کار را انجام می‌دهند. آنها همچنین مسابقات داخلی عجیب و غریب و گاهی بازی های دسته جمعی دارند. آنها مشکلات، عقده های حل نشده، اسرار و مهره های پنهان دارند.

همچنین تمامی اعضایی که تاریخ مشابهی را طی کرده اند، به تدریج هویت مشترکی پیدا کرده اند. در مواقع شادی می توانند مانند پرچمی رنگارنگ به دور این هویت بپیچند. آنها می توانند برای حل مشکلات مشترک خود حتی در مواقع تلخ یا چالش برانگیز به آنها تکیه کنند. به نظر می رسد که همه اعضای شرکت باید برای یک مأموریت یا برای ریسک خاص خود تلاش کنند.

افرادی که این پرچم را در دست دارند، فعالیت ها را هدایت می کنند و مسیر آینده را تعیین می کنند، رهبران شرکت هستند. چنین افرادی در خانواده پدر و مادر هستند. در یک کسب و کار نوپا، بنیانگذاران این نقش را دارند. به طور طبیعی، مانند هر خانواده پیچیده، روابط بین بنیانگذاران گاهی اوقات می تواند پیچیده باشد. آنها می توانند فشار را احساس کنند و حتی سقوط کنند.

بنیانگذاران یکدیگر را دوست دارند، به یکدیگر اهمیت می دهند، چیزی جز موفقیت کسب و کار خود نمی خواهند و با این حال با یکدیگر مبارزه خواهند کرد. آنها ممکن است درک مشترکی از چیزهای خاص نداشته باشند، سبک رهبری آنها ممکن است متفاوت باشد یا اهداف شخصی آنها تغییر کند. شاید او فقط از سال ها کارآفرینی و ساعات طولانی و پرمشغله خود خسته شده است.

مهم نیست که مشکل کجاست، به عنوان یک کارآفرین باید برای ماه عسل شریک زندگی خود آماده باشید. دوران عاشقانه کارآفرینی به پایان می رسد و نیازهای روزمره جایگزین آن می شود. با ظهور عصر جدید، رویدادها و اتفاقات مانند گذشته هیجان انگیز و هیجان انگیز نخواهد بود. مثل هر روز دیگر. با این حال، هنوز باید سخت کار کنید تا کارها را به جلو ببرید و برای تصمیم گیری های دشوار آماده باشید، زیرا برخی از برنامه ها کارساز نیستند. ممکن است مجبور شوید در زندگی خود با برخی از تصمیمات دشوار روبرو شوید، اما این تصمیمات برای وجود یک تجارت سخت کار مهم خواهند بود.

کاترینا لیک مجبور شد خیلی زودتر از بسیاری از کارآفرینان چنین تصمیمی بگیرد. در تابستان 2012، کمتر از 18 ماه پس از اینکه استیچ فیکس تجارت خدمات پوشاک سفارشی را آغاز کرد، ارین موریسون فلین، یکی از بنیانگذاران این شرکت، راه خود را از هم جدا کرد. فلین مسئول خرید یک شرکت خرده فروشی و همسر دوست دانشگاهی کاترینا بود.

آنها با تکیه بر این دوستی خانوادگی و هدف مشترکشان برای دگرگونی در صنعت مد و لباس، کسب و کار خود را در فوریه 2011 آغاز کردند. اما به سرعت مشخص شد که جدا از این هدف، اختلافات زیادی بین آنها وجود دارد و نمی توانند به راحتی نظرات خود را در مورد آینده شرکت ترکیب کنند.

کاترینا توضیح داد: “یک شخص می تواند برای شما بسیار مهم باشد و در عین حال شما آنقدر متفاوت هستید که نمی توانید چیزها را از دید او ببینید.” متأسفانه اختلاف نظر منجر به شکایت شد و این دعوا خارج از دادگاه حل و فصل شد.

مناظره و بحث عمیق اولین انتظار هیچ کارآفرینی نیست. بنابراین داستان هر کارآفرین و موسس متفاوت است. زمانی که در مصاحبه با کاترینا در مورد رابطه این دو صحبت کردیم، او متفکرانه صحبت کرد.

او گفت: «وقتی شریک زندگی در مورد اختلافات غیرقابل تحمل صحبت می کنند، مانند طلاق است. “احساس می کنی سفری را با کسی شروع کرده ای که نمی توانی تمامش کنی.” چه کار دیگری می توانید در مورد کاترینا و فلین انجام دهید؟ وضعیت کاری شما خوب است، اما اگر با یکدیگر تنش دارید چه؟ حداقل باید احتمال انحراف از مسیر خود را در نظر بگیرید. اگر به یک تصمیم مشترک نرسید، آن رابطه می تواند روز به روز سمی تر شود.

این استرس می تواند شما و کسب و کارتان را سرپا نگه دارد. این می‌تواند به پایه‌های فرهنگ سازمانی آسیب برساند و اگر همه چیز خراب شود، کارکنان می‌توانند همه اهداف و تصمیم‌ها را زیر سوال ببرند. یا می توانید غرور را زیر پا بگذارید و موقعیت خود را تضعیف کنید یا می توانید بپذیرید که شراکت شما به پایان رسیده است و باید راه رو به جلو هموار کنید.

البته در دنیای ایده آل تنها دو گزینه وجود دارد. بسیاری از بنیانگذاران راه سوم را انتخاب می کنند و مشکلات را برای خود و کسب و کارشان حل می کنند. اریک رایان و آدام لوری در تجارت مواد شوینده سبز نیز همین کار را کردند.

او شرکتی را تاسیس کرد که مواد شوینده غیر سمی و غیر شیمیایی می فروشد. محصولات آنها برای طبیعت و سلامت مصرف کنندگان مفید بود و به دنبال راه هایی برای گسترش فعالیت های خود بودند، اما مخالف بودند. البته کسب و کار آنها پس از ثبت فروش سالانه 80 میلیونی در نهایت به شرکت کالاهای مصرفی بلژیکی Ecover فروخته شد.

تنش آنها از حدود سال 2008 آغاز شد. زمانی که خط جدیدی از محصولات مراقبت شخصی به نام Bloq راه اندازی شد و شکست خورد. اریک توضیح داد: «مثل سقوط هواپیما بود. هیچ یک از رویدادهای ما از دست نرفته است. “به نظر می رسد 10 برنامه شما شکست خورده است.” مشتریان از آن استقبال نکردند. آنها نه تنها میلیون ها دلار برای توسعه و تولید این محصول هزینه کردند، بلکه اعتبار آنها نیز مورد تهدید قرار گرفت. این شکست منجر به مشکلات کارآفرینی دو دوست قدیمی و مکمل هم شد.

آدام درونگرا بود و اریک برونگرا. اولی مجبور شد زمان بیشتری را برای بررسی شکست صرف کند و سپس خواستار اقدام فوری شد. دیدگاه هرکس متفاوت بود. اوضاع متشنج بود، اما آنها خواستار راه حل بودند. وقتی سبک مدیریت شریک متفاوت است، درک و اعتماد بیشتری لازم است. حل مسئله نیازمند ذهنی باز، گوش شنوا و خودآگاهی زیادی است. با این نگرش، یک سال بعد، آنها توانستند تفاوت های خود را متمایز کنند تا دوباره شرکت را به جلو حرکت دهند.

نویسنده: گای راج

مترجم: مهدی نیکویی – دنیای اقتصاد

برگرفته از کتاب: چگونه آن را ساختم (کسب و کار)

[ad_2]

Tiana Fitzpatrick

دوست حیوانات در همه جا. متخصص موسیقی برنده جایزه. کافه قهوه. ارتباط دهنده. کاوشگر. متعصب الکل

تماس با ما