[ad_1]
در رفتن اسرائیل همیشه بر سیاست اصلی خود تمرکز کرده است، چه در زمان برکناری دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا و چه در حال حاضر تقریباً یک سال پس از حضور جو بایدن در کاخ سفید و دولت وی مذاکرات هسته ای با ایران را در 29 نوامبر سال جاری از سر گرفت. تهران برای ایجاد تنش و عادی سازی مسائل مربوط به ایران و جلوگیری از راه حل سیاسی در زمینه هایی مانند موضوع هسته ای این کشور (ایران).
البته رهبران رژیم سلطنتی اسرائیل چندین هدف عمده در این دستور کار داشتند. ابتدا به این ترتیب توجه جهانیان را از جنایات خود علیه مردم فلسطین به سمت تهدیدی ساختگی به نام ایران منحرف کردند. دوم اینکه آنها رقیب اصلی منطقه ای خود، ایران را به عنوان تهدیدی جدی برای افکار عمومی منطقه و جهان معرفی می کنند و در واقع با سرکوب بین المللی، بودجه های هنگفت دفاعی و کمک های ایالات متحده، فضای سیاسی مساعدی را برای تضعیف آن فراهم می کنند. کشورهای جهان و سایر کشورها سود می برند و در نهایت اسرائیلی ها، آن گونه که ما آنها را در قالب «پیمان ابراهیم» می بینیم، عملاً دستور کار «ایران هراسی» (و با استفاده از کارت تهدید ایران) را دنبال می کنند. اعراب به دنبال سوراخ هایی برای ورود به جهان هستند و به طور کلی کشورهایی هستند که هنوز اسرائیل را از نظر سیاسی به رسمیت نشناخته اند.
این در حالی است که در روزهای اخیر و از آغاز مذاکرات هسته ای وین (از 29 نوامبر سال جاری میلادی) محافل سیاسی و رسانه های اسرائیلی به وضوح رویکرد خود را تغییر داده اند و بسیاری از مقامات امنیتی سابق و فعلی و سیاستمداران اسرائیلی آشکارا به این موضوع اعتراض کرده اند. رژیم اسرائیل و دولت نفتالی بنت بیشتر بر اهمیت حذف گزینه های قهری و نظامی ایران از دستور کار و در عوض احیای توافقنامه بریکس تمرکز کردند.
به گزارش فرارو، در این زمینه «موصل یالون» وزیر جنگ سابق اسرائیل (2016-2016) در مقدمه خود می گوید: «وقتی به سیاست گذشته اسرائیل و آمریکا در قبال ایران نگاه می کنیم کاملا شکست خورده است. در شرایط کنونی بهترین گزینه استفاده از دیپلماسی در چارچوب معادله هسته ای ایران است.
کریستین ساینس مانیتور در مقالهای اخیر به مقامات اسرائیلی و آمریکایی هشدار داد که «اقدامات تهاجمی و سازمانیافته علیه ایران و برنامه هستهای آن عملاً به انرژی هستهای تبدیل میشود».
کریستین ساینس مانیتور به طور مشخص به رهبران صهیونیست و آمریکا یادآوری می کند که ایران در سال 2003 تنها 300 سانتریفیوژ داشت، اما اکنون بیش از 19000 سانتریفیوژ فعال دارد. تحقیق و توسعه نیز پیشرفت های چشمگیری داشته است. پیشرفت هسته ای ایران بیشتر به دلیل نگرش مخرب اسرائیل و آمریکا نسبت به تهران است.
نیویورک تایمز در گزارش اخیر خود با اشاره به تردید ژنرال های اسرائیلی در مورد پیگیری گزینه نظامی نوشت: در شرایط کنونی، بسیاری از محافل نظامی اسرائیل بر این باورند که هیچ گزینه نظامی قاطع و مطمئنی علیه ایران وجود ندارد که پیامدهای جدی و زیانباری داشته باشد. . مقابل ایران اگر اسرائیل نباشد، وجود ندارد، تأسیسات هسته ای ایران تا حد زیادی محافظت شده و در سراسر کشور پراکنده است و حتی اگر چنین حمله ای انجام شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که حمله اسرائیل 100 درصد موفقیت آمیز باشد. پیامدهای تلآویو فاجعهبار خواهد بود و تهران قطعاً با ابزارهایی مانند قدرت موشکی و نفوذ منطقهای، به شدت علیه اسرائیل واکنش نشان خواهد داد».
الکساندرا هال در مقاله ای برای National Interest News-Analysis به طور خاص به رهبران اسرائیل هشدار می دهد که «فضای کنونی تهدیدات علیه ایران یادآور تهدیدات گسترده آنها علیه ایران قبل از توافق برجام است». “اسرائیل دیگر در موقعیتی نیست که بپذیرد. اقدام نظامی علیه ایران و در صورت پذیرش، نه تنها موجودیت آن را تهدید می کند، بلکه راه را برای پیشرفت هسته ای ایران هموار می کند.”
از جمله مقامات ارشد سابق اسرائیل مانند ایهود باراک (وزیر دفاع و نخست وزیر سابق اسرائیل) و دنی سیترینوفیچ که به مدت 25 سال در سرویس های اطلاعاتی و امنیتی مختلف اسرائیل به ویژه مسئول میز ایران در ارتش کار کرده است. اسرائیل هیچ گزینه نظامی معتبری علیه ایران ندارد و حرکت اسرائیل به سمت چنین گزینه ای جلوه ای آشکار از دیدگاه رهبران اسرائیل خواهد بود و می تواند برای تل آویو مشکل جدی ایجاد کند.
زوئی بارل، تحلیلگر معروف اسرائیلی، در مقاله ای که اخیرا برای روزنامه اسرائیلی هارتز منتشر کرده، نوشته است که «هیچ یک از رهبران اسرائیل نمی گویند که حمله اسرائیل به ایران چقدر می تواند هزینه داشته باشد». بارل گفت: «حتی اسرائیلیها نمیفهمند وقتی صحبت از گزینههای نظامی علیه ایران به میان میآید، در مورد چه چیزی صحبت میکنند. حقیقت این است که قابلیتهای سرزمینی و موشکی ایران و همچنین دفاع حیاتی از تأسیسات هستهایاش، گزینهای قابل قبول است». حمله نظامی به ایران به گزینه گرانی برای اسرائیل تبدیل شده است.
در این زمینه، در خاتمه، برخی از دلایل اصلی ناتوانی اسرائیل در حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: این امر در محافل نظامی و امنیتی اسرائیل دیده شده است. ثانیاً، اسرائیل هیچ گزینه 100 درصدی ندارد، حتی در خطر نابودی توانایی های هسته ای ایران با حمله به تأسیسات هسته ای آن.
تأسیسات هستهای ایران شباهتی به تأسیسات هستهای «اوسیراک» عراق یا «الکبار» سوریه ندارد که با حمله اسرائیل نابود میشوند. این تأسیسات در سراسر ایران پراکنده هستند و علاوه بر حفاظت از استحکامات طبیعی مانند کوه ها، به شدت توسط پدافند هوایی نیز محافظت می شوند. به هر حال، شرایط کنونی منطقه به گونه ای است که اسرائیل نمی تواند علیه ایران اقدامی انجام دهد. با توجه به موضع سخت دولت بایدن در قبال چنین تحرکاتی و تضعیف روابط با منطقه (به ویژه کشورهای عربی) (اسرائیل)، انزوای سیاسی قابل توجهی بر تل آویو تحمیل خواهد شد. بنابراین، گزینه نظامی اسرائیل در برابر ایران نمی تواند به هیچ یک از اهداف اسرائیلی که علیه ایران تعیین شده است، پاسخ دهد. برعکس، می تواند موجودیت آنها را به خطر بیندازد. موضوعی که به وضوح مورد تایید نهادهای امنیتی و البته سیاسی اسرائیل است و در شرایط کنونی احیای برجام را بهترین گزینه برای اسرائیل می دانند.
به نظر می رسد در بحبوحه توافق برجام (در سال 2015)، بسیاری از دستگاه های امنیتی اسرائیل این توافق را تا حدودی برای امنیت اسرائیل مناسب می دانستند و به دلیل دیدگاه های آنها بود که این توافق از جلسه استماع کنگره آمریکا جان سالم به در برد.
[ad_2]