omdebegirbanner

[ad_1] شارگ نوشت: زن سالخورده به سختی از وانت پیاده شد. از تمام صورتش که نقاب زده و چادر مشکی دارد، فقط چشمان کم نورش از پشت عینک دیده می شود. وارد مقبره ای می شود. چادرش را با دستان لرزان تکان می دهد و دستمزدش را از نایلون بی رنگ بیرون می کشد و به سمت فروشنده ای می رود. برای قبر همسرش سنگ می خواست. مجموع مستمری او یک میلیون و 550 هزار تومان بود: «بچه و شوهر

تماس با ما